کد مطلب:314548 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:281

پیراهن را برای شب اول قبرم نگهدارم
ملا آقای دربندی [1] به آذربایجان رفت، و وارد تبریز شد. روز تاسوعا فرا رسید، در مجلس عزای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام منبر رفت و گفت:

مردم امروز می خواهم برای شما درباره ی شخصیتی سخن بگویم كه از تمام فرشتگان افضل و برتر است الا چهار فرشته، جبرئیل، اسرافیل، عزرائیل، و میكائیل. بعد كمی فكر كرد و گفت:

از این حرف برگشتم و گفته ام را شكستم. می خواهم از عظمت كسی صحبت كنم كه از تمام ملائكه حتی از این چهار ملك مقرب هم بالاتر است، بله او از همه ی كروبیین برتر و افضل است جز فرشتگانی كه حاملان عرش خدا هستند.



[ صفحه 507]



بار دیگر قدری درنگ نمود و جوانب مطلب را سنجید سپس گفت:

باز هم از حرفم گذشتم و سخنم را پس گرفتم، شخصیتی كه صحبت امروز پیرامون مقام اوست، مرتبه اش از تمام كروبیین حتی از هشت فرشته ی حامل عرش هم بالاتر است.

مردم متحیر و در شگفتنند كه ملا آقای دربندی چه منظوری دارد و می خواهد چه بگوید؟!

مطلب كه به این جا رسید، ناگهان پرده از راز برداشت و گفت: مردم می خواهم امروز از قمر بنی هاشم، اباالفضل العباس علیه السلام بگویم، اوست كه از تمام فرشتگان حتی از چهار ملك مقرب درگاه ربوبی و از هشت فرشته ی حامل عرش الهی افضل و برتر است.

سپس چنین ادامه داد: امروز می خواهم درباره ی مقام و مصایب حضرت عباس بن علی علیه السلام سخن بگویم تا در پیراهنی كه به تن دارم عرق كنم و این پیراهن را برای شب اول قبرم نگهدارم و ذخیره ی آخرتم قرار دهم.

ملا آقا دربندی پیرامون فضایل و مصایب حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام خیلی مؤثر و پرسوز صحبت كرد، حال و انقلاب عجیبی سراسر مجلس را فرا گرفت، نوحه و ناله ی مردم بی سابقه بود، تاسوعای آن روز در تبریز غوغا كرد.

وقتی این عالم با اخلاص از منبر فرود آمد، مردم با چشم های گریان و حالی منقلب و پریشان ریختند و ملتمسانه پیراهنش را گرفته تكه تكه كردند و به قصد تبرك بردند، هر كس تكه ای برداشت، یك قسمت هم برای خود ایشان ماند كه می خواست برای شب اول قبرش ذخیره كند.

یكی از علمای بزرگ نجف گوید:

آن روزگار من در تبریز جزء محصلان علوم دینی بودم، یك رشته هم از آن پیراهن به دست من رسید، آن را همراه خود داشتم تا به نجف رفتم. در نجف هر بیماری را كه از معالجه مأیوس می گردید و هر مریضی را كه پزشكان بغداد از درمان او ناتوان بودند و جوابش می كردند، نزد من می آوردند. من همان تكه پیراهن آغشته به عرق ملا آقای



[ صفحه 508]



دربندی را كه از قمر بنی هاشم علیه السلام گرفته و به اسم اباالفضل العباس علیه السلام در آن عرق كرده بود در آب می زدم و به آن مریض می دادم. او می خورد و شفا پیدا می كرد.

داستان، چه داستان بهت انگیزی است؟! اباالفضل العباس علیه السلام چه شخصیتی است؟! یك رشته از آن پیراهنی كه ملا آقای دربندی روز تاسوعا به تن داشته و مصیبت قمر بنی هاشم علیه السلام را خوانده البته با آن علم و تقوا و اخلاص او و با آن صفای دل و مراتب محبت و ارادتش به اهل بیت علیهم السلام چنین اثر اعجاب آور و اعجاز انگیزی داشته كه سالیان دراز، بیماران صعب العلاج را شفا داده و امراض درمان ناپذیر را درمان بخشیده است. [2] .


[1] مرحوم فاضل دربندي صاحب كتاب اسرار الشهاده، از معاصرين مرحوم شيخ انصاري (ره) بوده است. وي در سال 1285 قمري و يا 1286 هجري قمري در تهران درگذشت و پيكر پاكش را به عتبات عاليات انتقال داده و در صحن مطهر سالار شهيدان امام حسين عليه السلام به خاك سپردند. (ريحانة الأدب، مدرس تبريزي، ج 2، ص 217).

[2] شاخه گلي از ملكوت، ص 29.